ايثار و پاكبازي ياران امام حسين عليهالسلام
ايثار و پاكبازي ياران امام حسين عليهالسلام
منبع: ماهنامه ي ديدار آشنا
ديگران را براي خود خواستن، رسم جوانمردان نيست. در اين فتوت و رادي، معيار و ارزش، از خودگذشتگي و پاكبازي است و به تعبير اخلاق ناصري«ايثار آن بود كه بر نفس آسان باشد از سر مايحتاجي كه به خاصه او تعلق داشته بود برخاستن، و بذل كردن در وجه كسيكه استحقاق آن او را ثابت بود.» امام صادق (عليهالسلام) در وصف مؤمنان ميفرمايند:
اپثار و پاكبازي، ريشه در وارستگي و عظمت روح دارد. آنكه شيفته و وابسته چيزي نيست ميتواند ببخشد و آنكه روحي عظيم، جاني رها و وجودي آزاد و بند گسسته دارد ميتواند ايثار كند. در افقي فراتر، ايثار، داد و ستد انسانها با خداست. جان دادن و جانان يافتن، از تن گذشتن و به رضوان الهي رسيدن است.
كربلا جز اين نيست. قصه انسانهايي متعالي كه از همه چيز ميگذرند و در نهايت پاكبازي، قرب و وصل دوست مييابند.
وقتي درآغاز حركت، پيشاهنگ انقلاب- اباعبدالله- مطرح ميكند كه تنها آنان همراه شوند كه بذل جان ميكنند، همه درمييابند كه امام- قاطع و صادق- انتهاي راه را ترسيم ميكند، معلوم مي شود همراهان، چهرههاي مخلص، پاكباز و از جان گذشتهاي هستند كه از تيغ نميگريزند و از جان دريغ نميورزند.
شب عاشورا يا شايد يكي دو شب قبل از عاشورا، امام حسين (عليهالسلام) ياران خويش را فراخواند و با آنان به گفتوگو نشست. امام زينالعابدين (عليهالسلام) ميفرمايد در آن شب، من سخت بيمار بودم، خود را نزديك كردم تا سخنان پدرم را با اصحاب بشنوم، امام فرمود:«خداوند را به نيكوترين سپاسها، ستايش ميكنم و او را در نعمت و رنج و بلا سپاس ميگزارم. خدايا! تو را سپاس ميگويم كه به نبوت كرامتمان بخشيدي، قرآنمان آموختي، در دين، فهم و روشنبيني و بصيرتمان دادي. به پاس اين همه داده و بخشيدن گوش و چشم و قلب، ما را از سپاسگزاران قرار بده. اما بعد؛ من ياران و اصحابي وفادارتر، نيكوكارتر و خوبتر از يارانم نميشناسم و خانداني درستكارتر و صميميتر از خانوادهام سراغ ندارم. خداي بزرگ همه را از جانب من پاداش نيكو عنايت فرمايد.
آگاه باشيد، گمان نميكنم بيش از همين روز، دشمن مهلت و امانم بدهد. آگاه باشيد من به همه شما اجازه رفتن ميدهم. همگي آزاديد و ميتوانيد برويد. من بيعت خويش را از همگان برداشتم. هيچ تنگنايي نيست. شب و تاريكي را شتر راهوار خويش گيريد و جان از اين معركه بيرون بريد.»3
نخستين كساني كه امام را پاسخ گفتند برادران، برادرزادگان، فرزندان عبداللهبنجعفر و ديگر بنيهاشم بودند كه گفتند: ما هرگز چنين نخواهيم كرد. خداوند هرگز آن را نياورد كه ما زنده باشيم و شما نباشيد. نخستين كسي كه به سخن ايستاد عباس، سردار رشيد كربلا بود كه اعلام وفاداري و فداكاري تا پاي جان كرد و امام سپاسش گفت. سپس به فرزندان عقيل رو كرد و گفت: كشته شدن مسلم شما را بس است. اجازه رفتنتان ميدهم. آنان نيز قاطعانه گفتند: سبحانالله! اگر چنين كنيم ديگران چه خواهند گفت؟ خواهند گفت: ما بزرگ، عموزاده و مولاي خويش را كه بهترين انسانها بود رها كرديم و حتي يك تير به سمت دشمن نشانه نرفتيم، نيزهاي پرتاب نكرديم، شمشير نزديم و اصلاً نميدانيم دشمن با او چه كرد!
نه هرگز چنين نخواهيم كرد. بلكه جان، مال و خانواده خويش را فدا ميكنيم، در ركابت ميجنگيم تا فرجام تو را بيابيم. خداوند زندگي بعد از شما را زشت گرداند.
آنگاه مسلمبنعوسجه برخاست و گفت: آيا ما از تو جدا شويم؟ كدام عذرمان در پيشگاه الهي خواهد بود. نه؛ سوگند به خدا دست از ياريات برنميدارم تا نيزهام سينه دشمن را بشكافد و قبضه شمشيرم در دست بماند؛ آنگاه بيسلاح، با سنگ جنگ آغاز خواهم كرد.
سوگند به خدا از تو جدا نخواهيم شد تا خداي تعالي بداند كه در نبود رسول خدا تو را حافظ و پاسدار بوديم. به خدا سوگند اگر يقين بدانيم كشته ميشويم سپس زنده ميشويم، آنگاه زندهزنده ما را بسوزانند و خاكسترمان را بر باد دهند و هفتاد بار اين كار را تكرار كنند از تو جدا نخواهيم شد تا در ركاب تو بميريم. چگونه ياريتان نكنيم در حالي كه فقط يكبار كشته ميشويم و پس از آن سعادت و كرامت بيپايان را بهدست خواهيم آورد.
پس از مسلمبنعوسجه، زهيربنقين برخاست و هزار بار كشته شدن براي دفاع از حريم اباعبدالله را ارزو كرد. ديگر ياران نيز مراتب جانفشاني و پاكبازي را اعلام كردند در اين هنگام به محمدبنبُشرحضرمي- يار اباعبدالله- خبر دادند كه فرزند تو در سرزمين ري به اسارت گرفته شده است. با اين خبر اين يار پاكباز گفت: براي اسارت او و صبوري خودم در اين رويداد از بارگاه الهي پاداش خير ميطلبم دوست ندارم كه او اسير شود و من بعد از او زنده بمانم.
امام حسين (عليه السلام) كه اينچنين شنيد، فرمود: خدايت رحمت كند، بيعت از تو برداشتم، برو و فرزندت را آزاد كن.
محمدبنبُشر گفت: درندگان بيابان زنده زنده ام بخورند اگر از تو جدا شوم.
اين همه پاكبازي و گذشت و ايثار كه در تمام لحظههاي كربلا ميبينيم گواه خلوص كربلاست. نشان اوج ايمان و كمال يقين صحابه حسين است.
در حوادث تاريخ اسلام، حتي در غزوات پيامبر، نمونههاي ايثار و پاكبازي فراوان است اما هيچ نبردي، اين همه عاشق پاكباز ندارد، و رزمندگان هيچ نبردي نه در اين اندازه ايثار خالصانه دارند و نه همه شركتكنندگان در نبرد چنين هستند. همه ياران كربلا بدون استثنا خالص و پاكبازند. مطالعه جنگهاي صدر اسلام نشان ميدهد كه در همه غزوات و پس از آن جنگهاي عصر اميرمؤمنان، عناصر مردد، متزلزل و گاه منافق ديده مي شود. در كربلا، همه ياران حتي كودكان و نوجوانان، پابهپاي پيران از سرگذشتگان و جاننثاران و پاكبازان مخلص و صادقاند و از هيچ خطري نميهراسند.
اين نكته نيز گفتني است كه آزمونگاهي به دشواري كربلا- پيش از كربلا- در تاريخ اسلام رخ نداده است تا ميزان پايداري و پاكبازي رزمندگان آن صحنه را با كربلا مقايسه كرد.
اپثار و پاكبازي، ريشه در وارستگي و عظمت روح دارد. آنكه شيفته و وابسته چيزي نيست ميتواند ببخشد و آنكه روحي عظيم، جاني رها و وجودي آزاد و بند گسسته دارد ميتواند ايثار كند. در افقي فراتر، ايثار، داد و ستد انسانها با خداست. جان دادن و جانان يافتن، از تن گذشتن و به رضوان الهي رسيدن است.
كربلا جز اين نيست. قصه انسانهايي متعالي كه از همه چيز ميگذرند و در نهايت پاكبازي، قرب و وصل دوست مييابند.
وقتي درآغاز حركت، پيشاهنگ انقلاب- اباعبدالله- مطرح ميكند كه تنها آنان همراه شوند كه بذل جان ميكنند، همه درمييابند كه امام- قاطع و صادق- انتهاي راه را ترسيم ميكند، معلوم مي شود همراهان، چهرههاي مخلص، پاكباز و از جان گذشتهاي هستند كه از تيغ نميگريزند و از جان دريغ نميورزند.
شب عاشورا يا شايد يكي دو شب قبل از عاشورا، امام حسين (عليهالسلام) ياران خويش را فراخواند و با آنان به گفتوگو نشست. امام زينالعابدين (عليهالسلام) ميفرمايد در آن شب، من سخت بيمار بودم، خود را نزديك كردم تا سخنان پدرم را با اصحاب بشنوم، امام فرمود:«خداوند را به نيكوترين سپاسها، ستايش ميكنم و او را در نعمت و رنج و بلا سپاس ميگزارم. خدايا! تو را سپاس ميگويم كه به نبوت كرامتمان بخشيدي، قرآنمان آموختي، در دين، فهم و روشنبيني و بصيرتمان دادي. به پاس اين همه داده و بخشيدن گوش و چشم و قلب، ما را از سپاسگزاران قرار بده. اما بعد؛ من ياران و اصحابي وفادارتر، نيكوكارتر و خوبتر از يارانم نميشناسم و خانداني درستكارتر و صميميتر از خانوادهام سراغ ندارم. خداي بزرگ همه را از جانب من پاداش نيكو عنايت فرمايد.
آگاه باشيد، گمان نميكنم بيش از همين روز، دشمن مهلت و امانم بدهد. آگاه باشيد من به همه شما اجازه رفتن ميدهم. همگي آزاديد و ميتوانيد برويد. من بيعت خويش را از همگان برداشتم. هيچ تنگنايي نيست. شب و تاريكي را شتر راهوار خويش گيريد و جان از اين معركه بيرون بريد.»3
نخستين كساني كه امام را پاسخ گفتند برادران، برادرزادگان، فرزندان عبداللهبنجعفر و ديگر بنيهاشم بودند كه گفتند: ما هرگز چنين نخواهيم كرد. خداوند هرگز آن را نياورد كه ما زنده باشيم و شما نباشيد. نخستين كسي كه به سخن ايستاد عباس، سردار رشيد كربلا بود كه اعلام وفاداري و فداكاري تا پاي جان كرد و امام سپاسش گفت. سپس به فرزندان عقيل رو كرد و گفت: كشته شدن مسلم شما را بس است. اجازه رفتنتان ميدهم. آنان نيز قاطعانه گفتند: سبحانالله! اگر چنين كنيم ديگران چه خواهند گفت؟ خواهند گفت: ما بزرگ، عموزاده و مولاي خويش را كه بهترين انسانها بود رها كرديم و حتي يك تير به سمت دشمن نشانه نرفتيم، نيزهاي پرتاب نكرديم، شمشير نزديم و اصلاً نميدانيم دشمن با او چه كرد!
نه هرگز چنين نخواهيم كرد. بلكه جان، مال و خانواده خويش را فدا ميكنيم، در ركابت ميجنگيم تا فرجام تو را بيابيم. خداوند زندگي بعد از شما را زشت گرداند.
آنگاه مسلمبنعوسجه برخاست و گفت: آيا ما از تو جدا شويم؟ كدام عذرمان در پيشگاه الهي خواهد بود. نه؛ سوگند به خدا دست از ياريات برنميدارم تا نيزهام سينه دشمن را بشكافد و قبضه شمشيرم در دست بماند؛ آنگاه بيسلاح، با سنگ جنگ آغاز خواهم كرد.
سوگند به خدا از تو جدا نخواهيم شد تا خداي تعالي بداند كه در نبود رسول خدا تو را حافظ و پاسدار بوديم. به خدا سوگند اگر يقين بدانيم كشته ميشويم سپس زنده ميشويم، آنگاه زندهزنده ما را بسوزانند و خاكسترمان را بر باد دهند و هفتاد بار اين كار را تكرار كنند از تو جدا نخواهيم شد تا در ركاب تو بميريم. چگونه ياريتان نكنيم در حالي كه فقط يكبار كشته ميشويم و پس از آن سعادت و كرامت بيپايان را بهدست خواهيم آورد.
پس از مسلمبنعوسجه، زهيربنقين برخاست و هزار بار كشته شدن براي دفاع از حريم اباعبدالله را ارزو كرد. ديگر ياران نيز مراتب جانفشاني و پاكبازي را اعلام كردند در اين هنگام به محمدبنبُشرحضرمي- يار اباعبدالله- خبر دادند كه فرزند تو در سرزمين ري به اسارت گرفته شده است. با اين خبر اين يار پاكباز گفت: براي اسارت او و صبوري خودم در اين رويداد از بارگاه الهي پاداش خير ميطلبم دوست ندارم كه او اسير شود و من بعد از او زنده بمانم.
امام حسين (عليه السلام) كه اينچنين شنيد، فرمود: خدايت رحمت كند، بيعت از تو برداشتم، برو و فرزندت را آزاد كن.
محمدبنبُشر گفت: درندگان بيابان زنده زنده ام بخورند اگر از تو جدا شوم.
اين همه پاكبازي و گذشت و ايثار كه در تمام لحظههاي كربلا ميبينيم گواه خلوص كربلاست. نشان اوج ايمان و كمال يقين صحابه حسين است.
در حوادث تاريخ اسلام، حتي در غزوات پيامبر، نمونههاي ايثار و پاكبازي فراوان است اما هيچ نبردي، اين همه عاشق پاكباز ندارد، و رزمندگان هيچ نبردي نه در اين اندازه ايثار خالصانه دارند و نه همه شركتكنندگان در نبرد چنين هستند. همه ياران كربلا بدون استثنا خالص و پاكبازند. مطالعه جنگهاي صدر اسلام نشان ميدهد كه در همه غزوات و پس از آن جنگهاي عصر اميرمؤمنان، عناصر مردد، متزلزل و گاه منافق ديده مي شود. در كربلا، همه ياران حتي كودكان و نوجوانان، پابهپاي پيران از سرگذشتگان و جاننثاران و پاكبازان مخلص و صادقاند و از هيچ خطري نميهراسند.
اين نكته نيز گفتني است كه آزمونگاهي به دشواري كربلا- پيش از كربلا- در تاريخ اسلام رخ نداده است تا ميزان پايداري و پاكبازي رزمندگان آن صحنه را با كربلا مقايسه كرد.
پي نوشت ها:
1- دانشنامه قرآن، بهاءالدين خرمشاهي، صص327- 328
2- گنجينه اسرار، عمان ساماني و وحدت كرمانشاهي، ص76
3- امالي، شيخصدوق، ص220
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}